انشا درباره اذان ✋

                                                   

اذان می گویند …

از فراز گلدسته های سر به فلک کشیده ی عشق

از محفل گرم ایمان ُ دل بی قرار یار !

از پچ پچ پدر در گوش نوزادی نورسیده در خواب ،

و نوید ملاقاتی دیگر با تو

و من گوش می دهم ، همچنان که به عاشق ماندن و عظمت بندگی مخلوق فکر می کنم

زمزمه می کنم

فریاد می زنم !

و آن وقت اشک ، همان هدیه ی آسمانی ، صورتم را آرام نوازش می دهد ،

انگار وقت نماز است

ادامه مطلب

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

⭐️ گــروه بــین المــلـلی مــحـــشــــن ⭐️ شماره دوست پسر نرم افزار جامع مدیریت مجتمع های تجاری سانا ازدواج و آموزش مسائل جنسی و روابط زناشوئی instrumentation | ابزار دقيق کینگ موزیک | دانلود آهنگ دیزل ژنراتور سختی گیر رزینی پهنه ی کویر گروه آموزشی تربیت بدنی شهرستان بهشهر